karenkaren، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

جگرگوشه ام و من

شاخ در آوردن بابایی و من

خانم کفشدوزک بچه هاش و جمع کرد و شمردشون ١ ٢ ٣ ٤ ٥ شیش  هف ٨ ٩ ده ... اینهایی که به حروف نوشتم و جگر گوشه ام می گفت من صبر می کردم پشت سر من میشمرد بابایی و من ٢ ٣ تا شاخ رو سرمون سبز شده بود جگر گوشه ام رو تشویق می کردیم و جگر گوشه ام هی خودش دست میزد و یاد اوری می کرد که بازم تشویقش کنیم ولی خداییش شاهکار کرد تازه انگشتای دستشم میبنده و باز میکنه با من میشماره ماشاا.. تشویق کردن و دست زدن واسش و خیلی دوست داره یکی یکی نگاه میکنه ببینه کی واسش دست میزنه و کی دست نمی زنه
23 بهمن 1390

no time..

وقت نمی کنم بیام و شیرین کاریهای جگر گوشه ام رو بنویسم کلمات زیادی میگه ماشاا.. از جمله ای دی=سی دی .ایب=سیب . آآت=ساعت مامی و بابا . اس به فتحه الف =رفت . ما=ماشین .بف=برف .داغ=چایی یا بخاری شوفاژ اب داغ . بع=مربع بال=توپ از بیبی انشتین انگلیسیشو یاد گرفته . تاد=افتاد . پیددی=پیشی بعضیاش یادم نیست ولی خدا رو شکر خوب یاد میگیره ماشاا.. تازگیها هم کلید برقها رو روشن خاموش میکنه چون لامپهامون از اون گارانتی داران نگران نیستیم
21 بهمن 1390

....

سلام امروز جگر گوشه ام رو بردیم آتلیه اولش بردیم آرایشگاه تا موهاش و مرتب کنه که ننشست همونجوری بردیمش آتلیه خیلی جالب بود آقای عکاس ١٨٠ تا عکس در حین بازی گرفت کلی اسباب بازی برده بودیم لپتاپ و سی دی هم براش بردیم و مداد شمعی و کتاباشو دفتر نقاشی و انار هم براش دون کردم بردم که در حین خوردن هم عکس گرفت همش میگفت بهش سخت نگیرید در حین بازی عکس میگیرم خلاصه کلی خوش گذشت در حین قدم زدن تو خیابان هم ازش عکس گرفت جالب بود امیدوارم عکسهای خوبی باشه برای جگر گوشه ام
4 بهمن 1390
1